این سلول انفرادی بهترین جاست واسه فریاد کشیدن.واسه گفتن حرفهایی که هیچکس نمیخواد بشنوه و بهتره که کسی نشنوه.
بعد عمری فهمیدم معنی این جمله رو که میگه: از تنهای مگریز به تنهایی بگریز و به آرامش خاطر مجالی ده
هيچ چيز عوض نمي شود . هيچ چيز فراموش نمي شود . آدم تصور مي كند ، خيال مي كند ، آرزو مي كند كه گذشت زمان دردها را كم كند و چيزي عوض شود ، اما واقعيت اين است كه هيچ چيز فراموش نمي شود . به جاهاي دور ذهن رانده مي شود اما مثل خاري كه پاي آدم را بزند ، حسش مي كني .
شاید هم پیری آب زیر کاه باشد که می آید و تهدیدمان می کند ، دیگر آن قدر ساز نداری که زندگی را با آن برقصانی ، موضوع این است . همه ی جوانی ات به انتهای عالم کوچیده تا در سکوت واقعیت بمیرد . حالا از شما می پرسم وقتی دیگر به قدر کافی دیوانه نیستی ، کجا باید رفت ؟ واقعیت احتضاری است که تمامی ندارد . واقعیت این دنیا مرگ است . باید بین مرگ و دروغ یکی را انتخاب کرد . من هرگز نتوانستم خودکشی کنم .
لویی فردینان سلین
سفر به انتهای شب
یا با هم قدم می زدیم ، دست در دست ، ساکت ، غرق دنیاهای خودمان ، هر کس غرق دنیاهای خود ، دست در دست فراموش شده . این طور است که تا حالا دوام آورده ام . و امروز عصر هم انگار باز نتیجه می دهد ، در آغوشم هستم ، من خود را در آغوش گرفته ام ، نه چندان با لطافت ، اما وفادار ، وفادار .حالا بخواب ، گویی زیر آن چراغ قدیمی ، به هم ریخته ، خسته و کوفته ، از این همه حرف زدن ، این همه شنیدن ، این همه مشقت ، این همه بازی .
درباره این سایت